شورعشق در(اقلیم هوشیاری ما )/هادی غلام دوست
شورعشق در(اقلیم هوشیاری ما )
نوشته ی :هادی غلام دوست
تازه ترین کتاب محسن بافکرلیالستانی مجموعه غزل (اقلیم هوشیاری ما )نام دارد که به تازگی انتشارات حرف نو رشت در103 صفحه وبه شمارگان هزارنسخه چاپ کرده است .
این کتاب 45 غزل را دربرمی گیرد که دربردارنده ی غزلهای بین سالهای 1345 تا 1388 است .
محسن بافکرلیالستانی همانطورکه زندگی میکند شعرمیگوید .بی شیله پیله وبی اداواصول .به سادگی وبه زلالی آب.وقتی ترا میبیند به تبشمی شیرسن وبه صدایی دلنشین که ازدرونش مایه میگیرد چون گیله مردی ساده وبی آلایش ترابه سوی خود میخواند .طوری که انگار باتو یگانه است .اوگرچه به ظاهرمیخندد وخوش برخورد است اما رازهای تنهایی اش را برای خود نگاه میدارد وخواننده ی شعرهایش اگربخواهد به راحتی میتواند ردزخم ورنجش را درشعرهایش بیابد .وطالع نفرینی اش را ببیند :
بوی بهاران میدهد اسفند فروردینی ام تلخ است اما همچنان درکام جان شیرینی ام
چندین دعای خیرتودرمانخواهدکرداثر فرجام وقتی تیره شدازطالع نفرینی ام
(طالع نفرینی )!!چه ترکیبی!!
هنرمنداگرخودرانشناسدونداند کیست به بیراهه می رود .شاعردرشعر(بهترکه باعیارخودم باشم )عیارخودش را عیارخود می داند .اودراختیارخودش است .استوارخودش است .فخروافتخارخودش است و.........
به راستی شخصیت یک هنرمتند را چه چیزهایی میسازد ؟اودراین شعرمیخواهد خودخودش باشد .شایدهم دارد به دیگران چنین پیشنهادی میدهد :خودخودتان باشید .به سروصداها اهمیت ندهید .به بی محلی ها توجه نکنید .اگرترا بجا نیاوردند نهراسید .مگرتوبرای شناخته شدن وبه چشم آمدن می نویسی؟خودخوت باش .اگرکسی تراندیدباکی نیست .چراکه
تشخیص خلق گاه زکج فهمی ست بهترکه باعیارخودم باشم
عشق مضمون اصلی شعرهایش است .خمیرمایه ی اندیشه اش را عشق میسازد .میگوید:
من اعتبار عشق به پیشانی ام زدم دشمن دراین خیال که زدمهرباطلم
داغ ننگ برپیشانی شنیده بودیم اما اعتبارعشق ؟؟؟؟چقرجالب است !!!
درشعر(مثل چای بهاره )بیتی دارد که اگرخواننده آشنا به فضای بومی شعرنباشد حس آنرا به آسانی درک نخواهد کرد .اولا چای بهاره بهترین نوع چای ایرانی است چرا که غنچه اش بسارلطیف وبنابراین خشک شده وپرورده شده اش هم بسیارخوش عطر ..اشاره شاعردراین بیت به شیوه سنتی تهیه ی چای بهاره است که گیله مرد چایکار برگهای لطیف وظریف چای را درطبقی مخصوص بادست ودل مالش میدهد وبعد دراثرحرارت معینی خشکش میکند ومطبوع ترین چای را استحصال میکند .درواقع شاعر ازاین فضای بومی ومحلی به بهترین وجهی مبادرت به ایجاد فضایی عاشقانه کرده است :
می پرورانمت به دل ودست خویش تا - مطبوع مثل چای بهاره کنم ترا
خواننده ی آشنا به کارپروراندن چای بادست به راحتی حس وحال شاعردراین بیت را درمی یابد .اما خواننده غیربومی چنانکه باید این این حس زیبا را درنخواهدیافت.
اصولا ما گیله مردان معتقدیم که همه ی میوه های درخت را نبایدچید .اقلا یکی را باید برای درخت باقی گذاشت که به آن (دارپا )میگویند .بعضیها حتی معتقدند که بیش ازتر ازیک میوه را باید برای درخت باقی گذاشت .چراکه درغیراین صورت درخت خجالت میکشد واین نگاه اجداد ما به درخت چقدر جالب ودلپذیر است .واقعا درخت باید ازچه چیزی خجالت بکشد؟ازپرندگانی که برای خوردن میوه اش روی شاخه اش فرودمی آیند ولی اورا بی بار می یابد؟محسن بافکراز(دارپا)بازهم دربیتی عاشقانه استفاده ی به جایی کرده است :
کمال یافتی ورفته ای به مقصدواینک چو دارپای درخت کهن رسیده ترینی
نقش درخت درشعرهای محسن بافکر کم نیست .درکتاب (شعرهای نوشته نشده )ی این شاعر شعری است با عنوان(رهگذرانی که ازکنارم گذشته ودیگربازنگشته اند)که چنین آغاز میشود :
همچون گردویی که آنرا درجایی کاشته باشند /همواره دراینجا میمانم /....ودرپایان شعر می آورد :تانشانی آنانی باشم که شاید/روزگاری بازگردند ....
همذات پنداری شاعرباطبیعت براستی مثال زدنی است .به شعر(ساقه ها)ازدفتری دیگرتوجه کنید :
لحظات را /چون دانه های شالی /درخزانه ی دلم ریختم /سالهای اندوهم به تمامی /شالیزارتنهایی را پوشاند
واما شعری که من ازخواندنش درمجموعه ؟اقلیم هوشیاری ما)لذت بردم شعریست که اولین بیت وآخرین بیت آنرا درپایان سخنم می آورم:
ازکدام ابراست این نم نم که می باراندم برکدامین سمت طوفان بلا می خواندم
چای زاران است وباران است وباغستان سبز شورعشق است آنکه دراین عرصه می رقصاندم
لاهیجان بهمن 90 –هادی غلام دوست
*ازهادی غلام دوست تاکنون آثاری به شرح ذیل چاپ وانتشار یافته است :
1-دلواپسی(نوول)2زخم (رمان)3سفرتنهایی (رمان)4غازهای وحشی (رمان )5افسانه های افشار
6-زرخال(مجموعه قصه به زبان گیلکی)....
وچنداثردرزمینه ادبیات کودک ونوجوان