دقایقی که از کنارم میگذرند
روزها را کنار پنجره مینشینم
همراه دقایقی که به کندی ازکنارم میگذرند
با چشمانی که هیچگاه, پلک نمیزند
روبروی گذرگاهی که گاهی
از آن میگذری,
شتابناک و سراسیمه
و هنگامی که رویای دیدارت
چشمانم را به آرامی می بندد
عینکم را کنار پنجره می گذارم
تا تو اگر آمدی
ببینی
چشم های به در دوخته ی عاشقی را
که در پشت دیوارهای انتظار
خیالت را در آغوش گرفته است.
تیر ماه 76
برگرفته از کتاب شعرهای نوشته نشده
+ نوشته شده در شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۰ ساعت 13:56 توسط محسن بافكر ليالستاني
|