همه چيزتمام شد /شعري ازمحسن بافكرليالستاني
همه چيزتمام شد
ان چه كه باقي ماند
تنها ديواريست غبارگرفته
كه هرروزمرادربرميگيرد
وخياباني كه ديگر
نقش قدم هايت بران نيست
وزمستاني سنگين كه ناگزيربايد
لحظه لحظه برمن سبري شود
اري همه چيز تمام شد
تنهادلي ماند مضطرب
وبرنده اي كه بايد هرروز
به ديوار غبارگرفته
سربكوبد
+ نوشته شده در یکشنبه سوم مهر ۱۳۹۰ ساعت 21:36 توسط محسن بافكر ليالستاني
|