اقيانوس
ازان دست اراستگي مي خواهم
تاشوريدگي نهانم را
به جلوه دراورد
وازان گونه احساس
كه بي راهبري خرد
نهفته ترين اعماق هستي رانشانم دهد
ومرا به قايق ارامشي بنشاند
كه شتابناك
ازدرياي رنج زندگان مي گذرد
دريغ ازاقيانوسي كه
سبيده دمانطوفان كرد
درچاشتگاه هزار كشتي را به كام كشيد
درنيمروز ارامش مطبوعش رابازيافت-
-ارزاني ماهياني كهتلاطم راتنها
براي نهنگان وكوسه هامي خواستند
ودرعصرهنگام بناگهان خشكيد
چندان كه تنها
ابرتيره اي برفرازش برجاي ماند
ومشتي مرواريد وماسه بربسترش
وشامگاهان هيچ نماند
جزفوجي كركس
كه برلاشه هاي مردگانش
به ضيافت نشستند
ازدفترشعر فواره اي به ارتفاع سالياني كه زيستم انتشار1380
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم تیر ۱۳۹۰ ساعت 13:11 توسط محسن بافكر ليالستاني
|