شعرفصل هایی که بعدازمن نیزمی آیند ونقدوتفسیرآن
شعری از محسن بافکر لیالستانی
شهرگان:
«فصلهایی که بعدازمن نیز میآیند»
فصلهایی که همواره
قبل ازمن میآمدند
بر آدمیانی که امروزسنگ شدهاند
با من نیز آمدند
فصلهایی که با سبزشان سبز شدم
با قرمزشان قرمز
با زردشان زرد
واینک با سپیدشان سپید میشوم
فصل هایی که بعدازمن نیز میآیند
همراه رودخانههایی
بر آدمیانی که آنها نیز چون من
روزی سنگ میشوند
شعر ،فصل هایی که بعدازمن نیزمیآیند،منتشرشده درمجله ی شهرگان از محسن بافکرلیالستانی را می توان به خاطر نگاهی عمیق و فلسفی که به گذر زمان، تغییر فصول و
سرنوشت انسان دارد ،از لحاظ ادبی، در چندین سطح بررسی کرد:
.۱ ساختار و سبک شعری
شعر دارای تکرار، موسیقی درونی و ریتمی منظم است که با تداعی فصول و تغییر رنگها، حس گذر زمان را به خواننده منتقل
میکند. استفاده از تکرار عبارت »فصلهایی که...« باعث ایجاد یک ضربآهنگ تأمل برانگیز شده و مفهوم پیوستگی زمان را
تقویت میکند.
.۲ تصاویر شاعرانه و نمادگرایی
سبز، قرمز، زرد، سپید → رنگها در این شعر نماد تحول درونی شاعر و مراحل زندگی هستند:
سبز نماد رشد، جوانی و طراوت
قرمز نماد شور، هیجان و شاید درد
زرد نشانه پاییز زندگی، پژمردگی و افول،
سپید میتواند نماد پیری، مرگ یا رهایی باشد.
رودخانه ها → جریان زندگی، گذر زمان و تغییر ناپذیری چرخه طبیعت.
آدمیانی که سنگ شده اند → نمادی از مرگ، جاودانگی یا شاید انسانهایی که در برابر تغییر و تحول زمان بی احساس شده اند
.۳ درونمایه ها و مفاهیم فلسفی...
شاعر به شکلی تأمل برانگیز رابطه میان انسان، طبیعت و گذر زمان را مطرح میکند. او نشان میدهد که فصول بدون توقف
ادامه خواهند یافت، چه در حضور ما و چه بعد از ما. این دیدگاه، حسی از ناگزیری سرنوشت و زوال را در خود دارد.
همچنین، اشاره به آدمیانی که »روزى سنگ میشوند« میتواند اشاره ای به فناپذیری و سرنوشت محتوم انسان باشد.
.۴ ساختار تکراری و دایره ای شعر.
شعر با اشاره به آمدن فصلها در گذشته آغاز میشود، سپس به حال و تغییرات درونی شاعر میپردازد و دوباره به آینده و ادامه
این چرخه اشاره میکند. این دایره وار بودن، حس بی پایانی زمان و تغییرات را القا میکند.
شعرمنتشرشده درمجله ی شهرگان، اثری مینیمالیستی اما عمیق است که با زبانی ساده اما نمادین، گذر ناپذیری زمان و سرنوشت حتمی انسان را به
تصویر میکشد. استفاده از رنگها، طبیعت و تکرارها، موسیقی و تصویرسازی خاصی به شعر داده و آن را به یک تجربه
حسی و فلسفی تبدیل کرده است..
این شعر نگاهی عمیق و فلسفی به گذر زمان، تغییر فصول و سرنوشت انسان دارد. از لحاظ ادبی، میتوان آن را در
چندین سطح بررسی کرد:
شعر با اشاره به آمدن فصلها در گذشته آغاز میشود، سپس به حال و تغییرات درونی شاعر میپردازد و دوباره به آینده و
ادامه این چرخه
با توجه به نقد ارائه شده، میتوان گفت این سبک سرودن شعر در ادبیات،
ترکیبی از رویکرد مینیمالیستی، نمادگرایی و تامل فلسفی است. به عبارت دیگر،شاعر با زبان ساده و ساختار تکراری، از ابزاری بهره برده که به خواننده حس بی پایانی زمان و تغییرات مداوم را
القا کند. استفاده از تکرار عبارت »فصلهایی که...« و ساختار دایره ای، جنبه ای از مینیمالیسم در بیان مفاهیم عمیق را نشان
میدهد.
نمادگرایی: تصاویر به کار رفته—از جمله رنگها )سبز، قرمز، زرد، سپید(، رودخانه ها و آدمیانی که »روزى سنگ
میشوند«—همگی بار نمادین دارند و به مراحل مختلف زندگی، گذر زمان، رشد و زوال اشاره میکنند. این استفاده از نمادها به
شعر عمق و ابعاد متعدد معنایی میبخشد.
تفکر فلسفی: درونمایه شعر به پرسشهای بنیادین درباره سرنوشت، گذر زمان و تغییر درونی انسان میپردازد و این رویکرد
تفکر فلسفی در مضامین شعر نمایان است.
بنابراین، سبک سرودن این شعر را میتوان »سرودن شعر به سبک مینیمالیستی نمادگرایانه و فلسفی« نامید. این رویکرد در
ادبیات معاصر، با سادگی ظاهری در زبان و پیچیدگی معنوی در تصاویر و ساختار، جایگاه ویژه ای پیدا کرده است.
سبک مینیمالیستی نماد گرایانه در ادبیات و هنر، تلفیقی از کاهش ظاهری و عمق معانی است که در آن، با استفاده از حداقل
واژه ها و تصاویر، جهانی بزرگ و چند بعدی به خواننده ارائه میشود. در ادامه به جنبه های مختلف این سبک و فلسفه پنهان آن
پرداخته میشود:
.۱ مینیمالیسم در زبان و ساختار
اقتصاد در کلام:
در این سبک، هر کلمه با دقت انتخاب میشود و از افراط در توصیف و توضیح پرهیز میشود. شاعر یا نویسنده تنها از
عناصری بهره میبرد که بتوانند بار معنایی عمیقی را منتقل کنند.
سادگی ظاهری:
ساختار متنی ساده، بدون اطناب یا تزیینات غیرضروری، حس خلا و فضای باز را برای خواننده فراهم میکند تا بتواند خود به
تأمل بنشیند و معانی پنهان را کشف کند.
.۲ نمادگرایی:
تصاویر به عنوان دروازه های معنا:
در این سبک، تصاویر، رنگها و اشکال به عنوان نمادهایی استفاده میشوند که به مفاهیم و احساسات عمیق اشاره دارند. برای
مثال، رنگهای ذکر شده در شعر )سبز، قرمز، زرد، سپید( هر کدام میتوانند مفهومی فراگیر مانند جوانی، شور زندگی، گذر
زمان یا پایان یک دوره را بیان کنند.
نشانه پردازی غیرمستقیم:
نمادگرایی به جای بیان مستقیم مفاهیم، آنها را به صورت ضمنی و با استفاده از علائم و نشانه ها به خواننده انتقال میدهد. این
امر باعث میشود که هر خواننده بتواند بسته به تجربیات و درک شخصی اش، معانی متفاوتی از اثر استخراج کند.
.۳ فلسفه پشت سبک
>
فضای آزاد برای تفسیر:
فلسفه این سبک بر این باور استوار است که هنر و ادبیات نباید تمامی معانی را به صورت قطعی و تعیین شده ارائه دهند؛ بلکه
باید فضایی بگذارند تا خواننده بتواند در تعامل با اثر، به تأمل و تفسیر بپردازد. این رویکرد، تجربه هنری را به یک سفر ذهنی وشخصی تبدیل میکند
بازتاب طبیعت و گذر زمان:
مینیمالیسم نمادگرایانه اغلب مفاهیمی همچون گذر زمان، تغییر، رشد و زوال را به تصویر میکشد. با استفاده از نمادهایی که به
طبیعت اشاره دارند )مانند فصول یا جریان رودخانه(، شاعر به مسائلی چون بی پایانی زمان و تحول مداوم اشاره میکند.
تأثیر فلسفه های شرقی و وجودگرا:
در برخی موارد، این سبک تحت تأثیر فلسفه های شرقی مانند ذن قرار دارد؛ فلسفه ای که به سادگی،به لحظه بینی و پذیرش تغییرات
زندگی ،اهمیت میدهد. همچنین، نگاه وجودگرا که به معنای جستجوی معنا در زندگی با وجود بی ثباتی و عدم قطعیت است، در
این سبک به چشم میخورد.
تاکید بر تجربه حسی:
به جای پردازش عقلانی و منطقی مفاهیم، این سبک بر تجربه حسی و تاثیرات عاطفی تأکید میکند. خواننده با دریافت تصاویر
خالی به طور غیرمستقیم با مفاهیمی چون فناپذیری، گذر زمان و تغییر درونی انسان مواجه میشود.
.۴ مزایا و چالشها
مزایا:
ایجاد فضای ذهنی و شخصی برای هر خواننده،
انتقال معانی عمیق با استفاده از ابزارهای بسیار محدود،
دعوت به تامل و پرسشهای فلسفی درباره زندگی و زمان،
ممکن است برای خوانندگانی که به تعبیرات واضح عادت دارند، دشوار و مبهم به نظر برسد
نیاز به دانش و درک فرهنگی و هنری برای کشف تمام جنبه های معنایی اثر
توضیح مختصری راجع به سبک مینیمالیستی نمادگرایانه،
این سبک با بهره گیری از سادگی در بیان و استفاده از نمادهای چندگانه، هنرمند را قادر میسازد تا مسائل پیچیده و عمیق زندگی
را به صورتی مختصر و در عین حال بسیار معنی دار به مخاطب ارائه دهد. فلسفه این سبک بر اهمیت فضا برای تفسیر و
تجربه حسی تأکید دارد و خواننده را دعوت میکند تا با نگاه دقیق و تأمل در مفاهیم مطرح شده، به کشف معناهای نهفته بپردازد.
الف.کاشف زرع