فرشته

ازمراسم ترحیم مادریکی ازدوستانش برگشته بود.
پرسیدم" چه خبر؟
گفت" درمیان جمعیت ،زنی رادیدم که شبیه فرشته بود،امایقین نداشتم که خودش باشد،بنابراین برای احوالپرسی،نزدیکش نشدم.
جواب دادم" برای چه شک کردی؟همه ی زنها فرشته اند.
اخم کردوچیزی نگفت.
دوباره گفتم" خودت هم فرشته ای.
واسم چندزن دیگروازجمله اسم دخترانم راهم اضافه کردم.
عصبانی شدوغرید" خودت رابه خریت نزن .فرشته ،همسردوست دیلمانی مان رامیگویم

محسن بافکرلیالستانی