شبانه های غریبی....
شبانه های غریبی....
گناه خویشتن انداخت تابه گردن ما
نکرده،واهمه،ازبعدروزکشتن ما
تبربه دست شمابودوریشه هادرخاک
که شدعبث،به سرشاخه هاشکستن ما
شبانه های غریبی که روبه پایان است
نشانه ایست زآغازروزروشن ما
مجال راحتی ازدست میدهی،آنگاه
برابرتوبیاید،اگر،تهمتن ما،
تهمتنی که نمودظهوربهروزی ست
وآفریده ی صدساله ی دویدن ما،
به میهنی که پرازکوه وجنگل ودشت است
وزخمیِ اثرِتازیانه،چون تن ما
نگاه کن به دریغاسُرای نیشابور:
چه سودازاینهمه،آوردن است وبُردن ما!
اگرکه حاصل بودن،تحمل ستم است
هزارمرتبه،بهترازآن،نبودن ما
مرادازآمدن مادراین جهان شادیست
وساده زیستن،اززندگی،سرودن ما
به روزگارشگفتی که میرسدازراه
خوشا،نوشتن وخواندن،ترانه گفتن ما
درآن دقیقه،که امید،میوه خواهدداد
کسی دریغ نگوید،ز بعدِرفتن ما
غمی ندارم اگر،زندگی دهدبه شما
گذشتن ازگذرزندگی ومُردن ما
محسن بافکرلیالستانی
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 21:37 توسط محسن بافكر ليالستاني
|