بخوان،به نام،مرا ای
برای خالی نبودن عریضه
---------------------------
این غزل را درسال1348نوشته بودم که درسال1350درروزنامه ی خراسان(مشهد)به چاپ رساندم .اینهمه تلخی مضمون درهیجده سالگی واقعا نمیدانم برای چه بود؟
بخوان بنام مرا....
دلم زدرد چو ساز شکسته خاموش است
گرفته خو به غم وازجهان فراموش است
به سینه غنچه ی شوقی که بودپژمرده ست
امید مرگ کنون با دلم هماغوش است
بخوان بنام مرا ای اجل که حس کردم
سزای مثل منی گور سرد وخاموش است
علاج درد خود ازباده کی توان پرسید؟
بسا ضعیف وپریشان هرآنکه می نوش است
گمان مبر که دراین کوچه لاله روییده ست
زخون دیده ی الهام کوچه منقوش است
محسن بافکرلیالستانی
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم آذر ۱۴۰۱ ساعت 23:52 توسط محسن بافكر ليالستاني
|