سودای عشق درشب پایان......علی صبوری
به محسن بافکرلیالستانی
سودای عشق درشب پایان شنیدنی ست
آری،حکایت شب ومیدان،شنیدنی ست
آوازما،که سّردرون را،کند.عیان
بانغمه های نم نم باران شنیدنی ست
ماگوش جان شدیم وتوآوازعاشقان
باعاشقان،حکایت پنهان شنیدنی ست
گاهی سخن به لطف بگو،گاه نازکن
گاهی سخن نگفتن یاران ،شنیدنی ست
اینک که مابه کنج قفس،لال گشته ایم
ازما،سخن ،به گوشه ی چشمان،شنیدنی ست
بهمن ماه ۹۱،علی صبوری
ازدفترهفتادغزل غاشقانه،
+ نوشته شده در شنبه نهم مهر ۱۴۰۱ ساعت 6:39 توسط محسن بافكر ليالستاني
|