تا بر همه جا نقش واثر داشته باشم 
بایدکه کمی نیز هنرداشته باشم 

شمشیر اگرمی کشی ومی زنی ام زخم 
حاشاکه به سوی تو سپر داشته باشم 

چشمان جهان بین من از نور تهی باد 
جز تو به کسی گر که نظر داشته باشم 

هر گز نشود عرصه ی تاراج خس وخار -
-این باغ  اگر داس وتبر داشته باشم 

پرهیز مکن ازمن ویک لحظه مپندار 
این را که برای تو خطر داشته باشم 

تا کام تو شیرین شود از شیره ی جانم 
شادم که به هر فصل ثمر داشته باشم 

ابراز محبت به تو در طاقت من نیست 
ای کاش کمی نیز جگر داشته باشم 

وقتی که به پای تو نینداختم آنرا 
پس فایده اش چیست که سرداشته باشم 

خاموش مباش وبه سخن فاش کن اسرار 
تا از غم ورنج تو خبر داشته باشم 

گفتی که صبوری کن وکردیم صبوری 
تا بر اثر صبر  ظفر داشته باشم 

با آنکه کنارم نوه هایند ولی باز 
در حسرت آنم که پدر داشته باشم 

از کوچه ی پرزمزمه ی عهد جوانی 
خواهم که شبی باز گذر داشته باشم 

آواز بخوانم همه در شور وهمایون 
تا زنده از آن یاد قمرداشته باشم 

محسن  بافکرلیالستانی 

ازمجموعه،شقایق بردرخت انار،چاپ وانتشار۱۳۹۴نشرفرهنگ ایلیا