دشواری وظیفه ی شعراست وزندگی
دشواری وظیفه ی شعراست وزندگی
روی ترا به قاعده ناظراگرشدم
می گویم ازبرای تو شاعراگرشدم
وامی گذارم اینهمه لغزیدن وخطا
درکارخویش نخبه وماهراگرشدم
درکودکی مجال دبستان نیافتم
دنبال درس ومشق اکابراگرشدم
ناچاری نداشتن خاک خوب بود
مشغول کشتکاری بایراگرشدم
راهی مرا به بطن ودرون کسی نبود
چندانکه مبتلای ظواهراگرشدم
دشواری وظیفه ی شعراست وزندگی
درکارزار نام اواخراگرشدم
سرمی دهم سرودسروری دوباره را
درکوچه های شهرتو عابراگرشدم
درآسمان دلیل عبورستاره ام
آویخته به تیرمعابراگرشدم
برمن ببند امیدرهایی وزندگی
حتی اسیرچنگ اجامراگرشدم
تکثیرکن مرا به همان حد که لازم است
دیدی علیل وناقص ونادراگرشدم
یادی نمی کنم دگر ازخانه ووطن
درجاده ی خیاال مسافراگرشدم
باغم اگرچه خشک ولی بارورشوم
ازبارش بهارتو دایر اگرشدم
نو میکنم غزل به زبان وکلام ولحن
روزی غزلسرای معاصراگرشدم
محسن بافکرلیالستانی
ازمجموعه غزل،شقایق بردرخت انار.چاپ وانتشار۱۳۹۴.نشرفرهنگ ایلیا