دیشو، می سر وخت بمابی
هنده،
موخوته بوم،ته ندِئم
صوبیدم،
بدِئم درجیکه نیابودی و--
می شعرونَ سر قدم بزی


واگردان

دیشب آمدی سراغ من
بازهم،
خواب بودم وندیدمت
بامداد،
دیدم آنکه سوی پنجره،
نگاه کردی و-
روی شعرهای من قدم زدی

محسن بافکرلیالستانی
۴آبان ۱۴۰۴