چو دارپای درخت کهن.....
چو دارپای درخت کهن...
---------------------------
هنوز درنظرم ناز و نور دیده ترینی
اگر چه کاستی ازغم ولی کشیده ترینی-
-به رفعت وبه بلندای مهر وعاطفه آری
که در سرای خیالم تو آرمیده ترینی
هزار شب سپری گردد آفتاب نتابد
که درنگاه من آتش وشی سپیده ترینی
چنین که جمعی ومیخوانی ام به جمع شمایان
نگو که ازهمه دلگیری و رمیده ترینی
کمال یافتی ورفته ای به مقصد واکنون
چو دار پای درخت کهن رسیده ترینی
بپرس ازمن افتاده در زمان کج آیین
که ازچه خسته وفرسوده وخمیده ترینی-
-که تا بگویمت ازعمق جان دراین دم آخر
منم که درهمه ازتو صفا ندیده ترینی
خرداد88
محسن بافکرلیالستانی
ازمجموعه :اقلیم هوشیاری ما
(آنچه که درباره این اثر گفتنی ست اینکه در 1390 چاپ ومنتشرشد ودرهمان سال برنده ی رتبه ی اول جایزه ی ماهنامه ی حافظ وپرفسور سیدحسن امین شد ودرهمایش فرهنگی هفتم آذرماه همانسال درانجمن ادبی حسینیه ی ارشاد تهران مورد تقدیر قرارگرفت .ازجمله کسانی که دراین همایش به ایرادسخنرانی پرداختند عبارت بودند از 1-دکترناصرقایمی2-دکترحسن شادروان3-دکترناصرمیناچی4-پرفسورمحمدعلی بتولی5-دکترمحمدگازرانی--استادان دانشگاه--وبسیاری دیگر ازچهره های ادبی وفرهنگی کشور.)
نقل خلاصه از ماهنامه ی حافظ-شماره 89-دیماه 1390
توفیق این مجموعه دراحراز رتبه ی اول این همایش به گمانم بیشتر ازآنکه امتیاز این اثربوده باشد حاصل عدم دسترسی برگزارکنندگانش به تمامی آثاری بوده که درآن سال به چاپ رسید ه بود .اما آنچه که پس ازگذشت بیش از سه سال از آن اتفاق برخود وظیفه میدانم تشکر وقدردانی از استادمحترم وشاعر ارجمند ومحقق گرانمایه
جناب پرفسور سید حسن امین وماهنامه ی حافظ وریاست محترم انجمن ادبی حسینیه ی ارشاد تهران جناب آقای دکترناصرقایمی ست که اثر اینجانب را --درغیاب وحتی عدم اطلاع من --شایسته ی تقدیر واعطای جایزه دانسته اند .
محسن بافکرلیالستانی