نوشته ای ازدوست شاعرم علی صبوری
: محسن بافکر لیا لستانی ،
یارورفیق تمام سالهای من ،در تمام افتادن ها ،و برخاستن ها،درتمام رنج ها و شادی ها ، تمام اسارت ها وآوارگی ها.
،هرجا او بود من هم بودم
گونه ای رفاقت و رقابت بی بدلیل که ما را در کنار هم به جلو پرتاب می کرد در سالهای دور هر جا شعری از او حضور می یافت , من هم با شتاب خود را به انجا می رساندم ویااگر او جا می ماند،می دیدی فردا با شعری جدید بر سنگچین خانه ات دست تکان می دهد ودوباره و دوباره بازیرکی خاص به جلوگام برمی دارد و من باخیزی دوباره شانه به شانه اش می ایستادم
اکنون محسن هشت مجموعه ی شعر درکارنامه دارد و من هم هشت مجموعه ، شش مجموعه نشر یافته و دو مجموعه دیگر که مراحل چاپ را می گذراند
محسن بافکر در شعرش هیچگاه باتصنع ظاهر نمی شود
به هیچ فرمولبندی از پیش انتخاب شده گردن نمی نهد
صادق و صمیمی است ، شعراورا سایه ی زندگی اش ، تشکیل می دهد مخاطب به آسانی با نگاه به زندگی اش به تمام زیر و بم های شعرش راه می یابد
ویااگر کتاب هایش را در دست می گیرد او را می بیند
که سرش را پایین انداخته درکنار مالش و ورزدادن برگ و جوانه های چای ، غرق در ورز دادن کلمات است و یا کندوی عسل به دوش گرفته و شعر ازسر انگشتانش در سطور دفترش ساری و جاری می گردد
تولد " بید مشکون شاخان " را به محسن بافکر لیالستانی به شعر اقوام ، به اهالی فرهنگ و به خودمان تبریک می گویم
علی صبوری
۱۴۰۰/۴/۱۶