قدرداني از دوستان و......


درابتداي جاده من ايستاده ام

بادلي شوريده

وتوباچشمي نگران

درانتهاي ان

بااولين گام كه به سويت برمي دارم

فرسنگ ها ازتو دور ميشوم

ودردومين گام ناگهان .....


دربي وقوع تصادف بااتومبيل كه به شكستگي با وبارگي دست چبم منتهي شد بلافاصله توسط گودرز ومهدي به بيمارستان شفاي لاهيجان

منتقل وتحت درمان قرار گرفتم .اينك كه بيستمين روز استراحت در منزل

راميگذرانم واثار بهبودي وسلامتي كاملن برايم مشهود شده است وظيفه

خود ميدانم كه اززحمات همه يكاركنان ان بيمارستان به ويزه ازجراح متخصص جناب اقاي دكتر اريان بور ومديريت محترم سيد جعفر فلاح

وكاركنان اتاق عمل تشكر وقدرداني داشته باشم .ازهمه ي دوستاني

كه دراين مدت يا به ديدارم امده وياتلفني احوالبرسيكرده اند نيزسبازگزارم

به ويزه ازدوستان هنرمندم سروران ...حيدرمهراني.وفاي كرمانشاهي .

رضا افضلي مشهدي .محمدحسين بنكدار.حسين وثوقي رودبنه اي

هادي غلام دوست.حسن فرهنگ فر.قاسم بافكر.عزيز يحي بور.غلامرضا-

طلوعي.احمد بزمان.مازيار نيكفر.اسماعيلي وجلال فلاحدوست.............

دربايان بايد اززحمات بيدرغ همسرم-روح انگيز-كه عليرغم برستاري جور كارهاي جاري ومعوقه ام را نيز يه دوش ميكشد قدرداني كنم.

محسن بافكر ليالستاني

حلال باد مرا /محسن بافكرليالستاني



فداي چشم تو و شور كودكانگي ات

كه مهر ميوه دهد در هم اشيانگي ات


كنار تو بنشينم به اب و دانه  مدام

كه تا درخت شود  برسرم جوانگي ات


شوم زخويش برون وبشويم از خود دست

چوميزبان شوي ام باشراب خانگي ات


مرانياز نوازش زخلق هرگز نيست

كه هست بر سرمن سايه ي يگانگي ات


اگرچه دورترين از مني ولي همه گاه

نشانه هاست به قلبم زبي نشانگي ات


منم نشسته به زندان وهم و واهمه ها

تويي و وسعت درياي بيكرانگي ات


نه درگمان به حقيقت مجسمي كه مراست

هزار نكته ي موجود در فسانگي ات


به صد بهانه در ازار دوستان كوشي

ببين چه ميكشم از دست بر بهانگي ات


عتاب وقهر ودرشتي ست قسمت من ونيست

جز اين نصيب من از ناز ونازدانگي ات


من وتو هر دو به يك روزگار  غمزده ايم

حلال باد مرا  زهر  همزمانگي ات


بس از غزل به قصيده رسيده اي وهنوز

مرا خوش است سبيد توو ترانگي ات

                                               27 ابانماه1390